حاکمیت مطلوب در ذیل گفتمان تمدن نوین اسلامی از اساسی ترین و پر معنا ترین مفاهیمی بود که در بستر انقلاب اسلامی شکل گرفته و سپس تبدیل به یک گفتمان مسلط شد. قبض و بسط حاکمیت مطلوب مستلزم تئوریزه شدن مولفه ...
بیشتر
حاکمیت مطلوب در ذیل گفتمان تمدن نوین اسلامی از اساسی ترین و پر معنا ترین مفاهیمی بود که در بستر انقلاب اسلامی شکل گرفته و سپس تبدیل به یک گفتمان مسلط شد. قبض و بسط حاکمیت مطلوب مستلزم تئوریزه شدن مولفه های حکومت، فراگیری و صدور آن به عنوان یک مدل مفهومی نیازمند تبیین حاکمیت مطلوب منتاسب با ظرفیت های آموزه های دینی است. این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به طرح این سوال پرداخت که حکومت مطلوب در تراز انقلاب اسلامی از چه شاخصه ها و مولفه هایی برخورداراست؟ در پاسخ این فرضیه مطرح شد که حاکمیت مطلوب در تراز انقلاب اسلامی برمبنای آموزه های اسلامی، که متناسب با ظرفیت های امروز بشریت، با نظر توأمان به دنیا و آخرت بر پاسخگویی،شفافیت، مسئولیت پذیری، قانونمندی و صیانت از حقوق شهروندی مفصل بندی شده و درصدد ترسیم و تنظیم مناسبات حیات اجتماعی انسان است. یافته ها نشان می دهد. اولاً شاخصه های حکمرانی مطلوب با مشروعیت دولتها در ابعاد مختلف، به ویژه سطح رضایت مندی شهرندان ، ارتباط مثبت و معنا داری دارد. ثانیاً شاخصه های حکمرانی مطلوب نه تنها در آموزه های دینی قابل مشاهده است، بلکه زمینه ها و لوازم تحقق آن طی چهار دهه انقلاب، مطابق با اقتضائات جامعه در تقنین، قضا اجرا فراهم می باشد. ثالثاً بهره برداری از این فرصت بالفعل و تحقق کامل این پاردایم غالب مدیریتی- سیاسی مستلزم تقویت جامعه مدنی، تثبیت و توازن حکومت و جامعه و تمایل کارگزاران در تحقق و پیاده سازی کامل شاخصه های آن می باشد.
اگرچه بررسی ریشههای پیدایش انقلابها همواره ایدهای جذاب و قابل تأمل بوده، اما تاکنون تلاشی جدی برای تبیین نظری در باره علل، ماهیت، چرایی و چگونگی انقلاب اسلامی ایران که از یک سو سبب تغییر در اساس ...
بیشتر
اگرچه بررسی ریشههای پیدایش انقلابها همواره ایدهای جذاب و قابل تأمل بوده، اما تاکنون تلاشی جدی برای تبیین نظری در باره علل، ماهیت، چرایی و چگونگی انقلاب اسلامی ایران که از یک سو سبب تغییر در اساس و نوع حکومت شد و از سوی دیگر به تحول در ایدئولوژی غالب و رسمی کشور و خط مشیهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تحول در ابعاد داخلی و خارجی شد، دست کم در زبان فارسی در حد یک انقلاب اجتماعی بزرگ، صورت نگرفته است. این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی با طرح این سوال که زمینههای اجتماعی وقوع انقلاب اسلامی ایران کدامند میکوشد تا علل اجتماعی شکل گیری انقلاب اسلامی ایران را به عنوان آخرین، مهمترین و برزگترین انقلاب قرن بیستم مورد بررسی و واکاوی قرار دهد. یافتهها نشان میدهد اولاً ضعف مبانی مشروعیت، هویت زدایی، ستیز با مذهب و نارضایتی طبقه متوسط بیشترین تاثیر را در وقوع انقلاب اسلامی داشتهاند. ثانیاٌ تشدید وابستگی به غرب، ساختار فرد محوری و فساد حکومتی منجر به گسترش نارضایتی و تسریع روند انقلابی شده است و ثالثاً رهبری، مردم و ایدئولوژی در ایجاد وضعیت انقلابی نقش بسزایی داشتند.